ازعشق و آب و آیینه می گفت بی امان
مردی که زیر بارش یک ریز تیغ بود
جوبار خون پاک و عزیزش به روی خاک
تفسیر عشق ورزی وشعر بلیغ بود
اورفت وبعد رفتن اوسال های سال
صدکاروان تأسف واشک ودریغ بود
آن آسمان تبارترین پیشوای عشق
با دشمنان خویشتن _آی _ شفیق بود
در فکر انتشار خدا بود در زمین
وقتی که زیربارش یکریز تیغ بود